گفتگو با زینب صادقی، کودک محقق لاهیجانی
هجدهم تیر روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شده و ما این مناسبت را مغتنم شمردیم تا با یک کودک محقق لاهیجانی که سن کم اما انگیزه و پشتکار فراوانی دارد و بهتازگی اولین کتابش را هم منتشر کرده، به گفتگو بنشینیم. قبل از همه یک معرفی کوتاه از خودت. سلام. من زینب صادقی متولد 8/2/1389 در استان گیلان، شهر زیبای لاهیجان هستم. کلاس چندم هستی زینب خانم؟ کلاس پنجم هستم، دارم میروم ششم. البته یک سال (یعنی کلاس سوم) را جهشی خواندم. آفرین به شما، معلوم است بچهی باهوش و پُرتلاشی هستی! کِی و چطور متوجه شدی که میتوانی بنویسی؟ من از بچگی حالت رؤیاپردازی زیادی داشتم؛ از همان کودکی عضو کتابخانه شدم. کتاب زیاد مطالعه میکردم و دوست داشتم روزی یک نویسنده باشم. ایمان قلبیام این باور را در من ایجاد کرد که بیشتر تلاش کنم و چون پدر و مادرم همیشه مرا حمایت میکردند انگیزهام هم بیشتر شد. زینب جان، کتابی که منتشر کردی اولین کار تحقیقیات است؟ خیر، قبل از آن یک کار دستنویس به اسم «چشماندازی به شهرهای استان گیلان» تهیه کردم که مورد تشویق و امضای خیلی از مسئولین شهرستان و استان قرار گرفت. یک کار تحقیقی دیگر هم با عنوان «قلب پادشاه بدن» نوشتم که مورد توجهی چندین پزشک قلب قرار گرفت و امیدوارم به مرحلهی چاپ برسد. کمی بیشتر از کتابت برایمان بگو. اسم کتاب من هست: «من طلای سبز گیلان هستم» که در قطع جیبی و 48 صفحه، توسط انتشارات الهام اندیشه و با صفحهآرایی و طرح جلد خانم معصومه زارع جودتبخش چاپ شد؛ من در این کتاب به معرفی پدر چای ایران زندهیاد محمدمیرزا چایکار ملقب به کاشفالسلطنه پرداختم و مرحله به مرحلهی تولید چای را توضیح دادم. ویژگی مهم این کتاب این است که از زبان خود چای نوشتم تا برای دوستان همسنوسالم جذابیت داشته باشد. چطور شد تصمیم گرفتی کتابی با موضوع چای بنویسی؟ چون در کار پژوهشی قبلیام شهرهای استان گیلان را معرفی کرده بودم، دوست داشتم در مورد شهر خودم هم کاری کرده باشم. به همین دلیل تصمیم گرفتم یکی از سوغات معروف شهر زیبای خودم لاهیجان را معرفی کنم. من برای تهیهی مطالب این کتاب از کتابخانهی فیض لاهیجان که از بچگی در آن عضو بودم کتاب به امانت گرفتم، به باغات چای رفتم و با خانمهای قدیمیتر که درحال برداشت چای بودند صحبت کردم، به پژوهشکدهی چای لاهیجان رفتم و در آنجا از نزدیک با مرحلهبهمرحلهی تولید چای آشنا شدم. آیا در کلاسهای نویسندگی هم شرکت کردی؟ نه، من در هیچ کلاس خاصی شرکت نکردم. کتاب زیاد میخواندم و بعد از اینکه شروع به نوشتن این کتاب کردم با استاد بزرگوار جناب آقای احمد پرمهر آشنا شدم که ایشان در این راه خیلی مرا حمایت کردند. برای همسنوسالهای خودت که حرفهایت را میخوانند چه پیامی داری؟ میخواهم به همسنوسالانم بگویم فقط به کتابهای درسی اکتفا نکنند؛ بلکه به کتابهای غیردرسی مخصوصاً علمی-پژوهشی هم بپردازند تا بار علمیشان زیاد شود. دوست داری بابت انتشار کتابت از چه کسانی تشکر کنی؟ اول از همه شکر و سپاس از خدای بزرگ که قدرت عقل و تفکر را به من عطا کرد. از استاد بزرگوارم جناب آقای احمد پرمهر و همچنین مدیریت نشر الهام اندیشه آقای پیام یوسفی تشکر و قدردانی ویژه دارم و در آخر از پدر و مادر خوبم که در همهی مراحل با صبر و حوصله پشتیبانم بودند کمال سپاسگزاری را دارم.
گفتگو با مادر زینب لطفاً خودتان را معرفی کنید. سلام، من صفورا صبح زاهدی هستم. زینب، تنها فرزند شماست؟ بله، زینب جان تکفرزند هستند. از چه زمانی متوجهی استعداد و هوش سرشار زینب جان شدید؟ من از همان دوران نوزادی متوجهی هوش زینب شدم. چون حرکات و رفتار زینب جان با بچههای همسنوسالش فرق میکرد. وقتی برنامههای تلویزیون را نگاه میکرد متوجهی این نکته شدم که به برنامههای علمی و مستند خیلی علاقه نشان میدهد. همیشه سؤالات زیادی میکرد. برنامههایی مثل مسابقات تلویزیونی و بازیهای تقویت هوش و فکری مثل پازل را خیلی دوست داشت. خیلی زود شعرهای کتاب را حفظ میکرد و میتوانست با یکبار خواندن همهی شعر را حفظ کند. برای تشویق و حمایت زینب جان چهکارهایی انجام دادید؟ من از همان دوران، دقیقاً از شش ماهگی با صبر و حوصله برایش کتاب داستان می خواندم. کتابهای تصویری از کتابخانه به امانت میگرفتم و با زینب جان به قصه گفتن از روی تصاویر میپرداختیم. زینب از پیشدبستانی خودش هم برای قصههای تخیلی خودش نقاشی میکرد. سعی میکردم سؤالات علمی زینب را با تحقیق کردن در مورد آن موضوع جواب دهم. در همهی مراحل با صبر و حوصله پابهپای دخترم بودم. به نظر شما وظیفهی خانوادهها در کشف و بروز استعداد کودکانشان چیست؟ به نظر من خانوادهها باید برای فرزندانشان بیشتر وقت بگذارند و به سؤالاتشان باحوصله پاسخ دهند. همانطور که در زمینهی درس فرزندانشان را تشویق میکنند باید در همهی زمینهها مشوق فرزندانشان باشند. باید صبور باشند و اجازه دهند تا خلاقیت فرزندشان به عرصهی ظهور برسد، هرچند با شکست همراه باشد. در همهی زمینهها همراه و همگام آنها باشند. و حرف آخر… من در آخر عرائضم شکرگزار ایزدتعالی هستم که چنین فرزندی را نصیبم کرد و این نیرو را در من ایجاد کرد تا با صبر و حوصله برای زینب جان قدمی بردارم. از همسر بزرگوارم جناب آقای حسین صادقی که همیشه یارویاورم بودند تا زینب را حمایت کنم تشکر میکنم. از استاد بزرگوار جناب آقای احمدپرمهر و جناب آقای پیام یوسفی مدیریت انتشارات الهام اندیشه کمال قدردانی را دارم. |