گفتگويی با ميثم هزارجريبی، نويسندهی كتاب «تلويزيون ما ال ای دی نيست»: برای به بلوغ رساندن داستان زمانی بالغ بر 4 سال صرف كردم!
– آقاي هزارجريبی لطفاً خودتان را معرفی كنيد و مختصری از تحصيلات و شغلتان بگوييد. بسم الله الرحمن الرحیم. میثم هزارجریبی هستم، 29ساله. دارای مدرک کارشناسی مهندسی معماری که از سال 89 فعالیتهای مرتبط با رشتهي تحصیلیام را شروع کردم و به طور همزمان آموزشهای داستاننویسی و کار نوشتن را هم ادامه دادم. – از چه زمانی متوجهی قريحهی نوشتن در خودتان شديد؟ از زمانی که یادم میآید نوشتن را بیمهابا دوست داشتم و از نوشتن هر چیزی که از فکرم میگذشت نمیترسیدم. علاقهای وصف ناشدنی به نگارش داشتم و هنوز هم دوست دارم کلمات را در یک قالب به زنجیر بکشم و عبارتی بسازم. پس از گذراندن مرز نوجوانی و آشنایی با ادبیات داستانی ایران و جهان، نوشتن داستانهای کوتاه واقعی را برای کتابخانهي شخصی خودم تجربه کردم و بسیار متون داستانی غیرقابل نشر دارم. از آن جهت غیر قابل انتشار که ناتمام و ناکامل فقط به جهت تمرین و ممارست رها شده بودند. – در این مسیر چه موانعی پیش رو داشتید و چه کسانی مشوق شما بودند؟ در هر حرفه و صنعتی مشکلات و موانع بسیاری وجود دارد. به نظرم در هر شهر و روستایی از ایران بسیاری استعداد درخشان هست که رو به زوال است. بهخصوص در مورد کتاب و فرهنگهای تابعهی آن. متاسفانه عدم توسعهي فراگیر فرهنگ نوشتن و نویسندگی به دلیل نبودن جاذبه و کشش مهمترین مانع انگیزهي ورود به این اقیانوس خروشان است. هرچند که من به دلیل داشتن بستر خانوادگی مناسبی که علم و هنر در آن دارای ارزش والایی ست، مشوقان خوبی چون همسر عزیزم دارم که از وجود ایشان بسیار سپاسگزار و شکرگزار خداوند منان هستم. – آیا «تلويزيون ما ال ای دی نيست» اولین کارتان است؟ چندین سال پیش به همراه چند شاعر استانی موفق به اخذ مجوز یک مجموعه شعر به نام “شاید شبیه شعر” شدم و این کتاب به عنوان دومین اثرم به صورت داستان بلند در امسال به چاپ رسید. – آنچه در اثر شما برجسته است استفاده از نثری روان و خوشخوانش همراه با چاشنی طنز است، كمی درباره اين كتاب و موضوع آن بيشتر توضيح دهید. این اثر داستانی، چالشهای پیش روی یک مرد ایرانی را به تصویر میکشد که اساساً مبارزهی یک جانبهای را با تجملگرایی آغاز میکند. با زبان طنز، تقابل تمایلات زن و شوهری را به اوج میکشاند و عشقِ پنهان در خانوادههای ایرانی را نمایان میکند. خانواده محور بودن داستان در رویارویی با مشکلات و اتفاقاتی که توسط همهي اعضای خانواده مدیریت میشود، به فضای اوج و فرود داستان جاذبه میبخشد و در نهایت زندگی را زیبا جلوه میدهد. – جرقهی اوليهی خلق داستان چطور زده شد؟ جرقهی خلق داستانی با این ویژگیها از سال 92 زده شد و حوادث و اتفاقات زیادی در مسیر کاراکترهای داستان قرار گرفت. تفکر تجدد خواهی و تغییر سبک زندگی خانوادههای ایرانی که از اواخر دههي هشتاد و اوایل دههي نود کلید خورد، دست مایهی شروع داستان شد و سیر پیشرفت جامعهي ایرانی به تکامل پروژه کمک کرد. نگارش اولیه بیشتر از یک سال طول کشید و در این مدت شاکلهی اصلیِ کنش و واکنشهای شخصیتها تثبیت شد. برای به بلوغ رساندن داستان زمانی بالغ بر 4 سال صرف شد تا نهال اولیه به تنهای قابل ظهور تبدیل شود. گذشت این زمان، اثر خوبی روی کار گذاشت و به نظرم نتیجهي پنج سال زحمت روی آن، خروجی اثر را بهینهتر کرد. – نویسندهی مورد علاقهتان کیست؟ اقیانوس نویسندگی پر است از نابغههایی که هر کدامشان لحظههایی از قلب ما را تسخیر کردهاند و هر کدامشان اثری خوش روی ذهن ما باقی گذاشتهاند. گاهی جلال آل احمد گاهی محمد علی جمالزاده و حتی گاهی آقای امیرخانی و هادی غلام دوست. – نويسندگانی كه نام برديد اكثرشان نثری روان و نگاهی طنازانه دارند كه معلوم میکند اثر بسيار مثبتی در شما گذاشتهاند… در پایان اگر نقطه نظر یا صحبت خاصی دارید بفرمایید. انتظارم از جامعهي فرهنگ و هنر حمایت همه جانبه از آداب غنی کتابخوانی است. علیرغم وجود مشکلات اقتصادی، ناشران و مولفان دست به تکثیر و اشاعهی آثار هنری خود میزنند که برخی در آشفته بازار پخش محصولات، نا امیدانه از ادامهي کار منصرف میشوند. اعتقاد دارم نابودی رسومات و آنچه که سینه به سینه به نسل حاضر انتقال یافته است، با ترک کتابخوانی سرعت مییابد و کودکانی که از کتاب گریزان شوند آیندهی خود را به چالش ناجوانمردانهای میکشانند. انتظارم از مردم، زنده نگه داشتن فرهنگ کتاب و کتابخوانی است. در پایان از حمایت بینهایت همسرم و همچنین مجموعهی انتشارات الهام اندیشهي لاهیجان و مدیریت محترم آن جناب آقای یوسفی و نیز طراح و تصویرگر جلد خانم صادقی کمال تشکر را دارم.
|